در جلسهی ارائه به سرمایهگذار، تکتک رفتارهای مؤسسان زیر نظر گرفته میشن و هر کدوم در نظر سرمایهگذار، حاوی معنای خاصی هستن که میتونن نتیجهی نهایی جلسه رو رقم بزنن. در ادامه لیستی از ویژگیهای یک استارتآپ رو بیان میکنیم که باعث میشه سرمایهگذارها از خیر سرمایهگذاری روی استارتآپ شما بگذرن. اونها استارتآپی رو رد میکنن که:
1.همش درباره شور و اشتیاقی که نسبت به کسبوکارشون و صنعت مورد نظر دارن، صحبت میکنن. این نشون میده که اونها هیچ تجربه یا دانشی در اون زمینه ندارن و فکر میکنن با شور و انگیزه همه چی درست میشه
2.هنوز بچه مدرسهای هستن
3.طرح کلی جوری به نظر میرسه که انگار چند تا رفیق تو مهمونی دور هم جمع شدن و یهو به این نتیجه رسیدن که از شغلشون متنفرن. بعد یکی گفته: مگه ما چیمون از برادران محمدی(مؤسسان دیجیکالا) کمتره؟ بریم برای خودمون کسبوکار راه بندازیم و یک ایدهی مسخره ارائه دادن که فقط بگن ما هم کارآفرینیم.
4.دقیقا نتونن بگن محصول شون چیه یا اینکه ارائهشون انقدر درهم و برهم باشه که نشه چیزی ازش فهمید
5.درباره عالی بودن این فرصت برای سرمایهگذاری صحبت کنن و اینکه به نفع خودتونه از همین حالا سرمایهگذاری کنید
6.فقط یک ایده برای ارائه دارن و هنوز هیچ محصولی حتی به عنوان نمونه تولید نکردن
7.کارشون تقریبا همون چیزیه که مثلا فلان شرکت بزرگ داره انجام میده و تنها فرقشون اینه که اونها “تجربه کاربری بهتری ارائه میدن”
8.مشابه محصول شون تو بازار وجود داره و اونها هنوز خبر ندارن
9. محصول شون، نرم افزاری باشه که حتی دانلودش هم پولیه، باید به مدلهای درآمدی که پیش بینی میکنید خیلی دقت کنید.
10.محصولی تولید میکنن که هرگونه درآمدش فقط از طریق گرفتن تبلیغاته
11.خدمات یا محصول شون هر گونه ربطی به مُد یا غذا یا هر چیزی که در جامعه اشباع شده، داشته باشه
12.جای پیشرفت نداشته باشه یا منحصرا مبتنی بر تخصص فرد بنیانگذار باشه
13.فرد بنیانگذار تمام وقت درباره وسیع و ترسناک بودن بازار صحبت کنه
همون طور که احتمالا میدونید نرخ شکست استارتآپها 90 درصده. سرمایهگذارهای با تجربه، بعد از دیدن هزاران شرکت و ارائهی اونها، انقدر حرفهای شدن که انگار به صورت غریضی میتونن استارتآپ های قابل سرمایهگذاری رو از اونهایی که هنوز آماده نیستن تشخیص بدن. سرمایهگذارها از استارتآپ هایی که قبلا شاهد شکست مشابه اونها بودن، اجتناب میکنن. درسته، این به معنی شکست حتمی اونها نیست، ولی ما داریم دربارهی احتمالات صحبت میکنیم … سرمایهگذارها خواهان ریسک پایین هستن.
شاید بگید ویژگیهایی که گفتیم، همه استارتآپها رو در بر میگیره اما این طور نیست، بذارید چند تا مثال از قول سرمایهگذارها، بیان کنم:
“زمانی که تازه رسانههای اجتماعی وارد گود شده بودن، جلسهای با یک شرکت در زمینهی رسانههای اجتماعی داشتیم. این سومین شرکت اون مؤسس بود و دو تای قبلی هر کدوم بازگشت سرمایهی خوبی برای سرمایهگذارها داشتن. این شرکت تو هیئت مدیره خودش افرادی از شرکتهای بزرگ در زمینهی رسانه اجتماعی، شرکت هایی در حد: بیان، ویرگول، آپارات، دیجیکالا و … داشت. احتمال موفقیت این شرکت خیلی بالا بود چون صاحب یک تجربه مدیریتی قوی و هیئت رئیسهی خوب بود. این استارتآپ 6 ماه بعد، به یکی از همون شرکتها فروخته شد”
مثال دیگه:
“یک ابزار پزشکی به شکل لوله که در مجراهای مختلف بدن مثل رگ، قرار میگیره تا مایع مورد نظر مثلا خون، از داخلش رد شده و دچار گرفتگی نشه. این ابزار هم نسبت به محصولات مشابه ارزانتر بوده و هم در نصف زمان اونها تعبیه میشد. در هیئت رئیسه این شرکت، 15 تا از متخصصین قلب و عروق بیمارستانهای بزرگ حضور داشتن. خب فکر میکنید بعد از تولید محصول، اولین کسانی که متقاضی خرید اون میشن کیا هستن؟ صد البته بیمارستانهایی که اون متخصصین در اونجا کار میکردن. در واقع بازار این شرکت، خودِ هیئت رئیسهش بودن!”
مثال سوم:
“مدیر عامل یکی از شرکتهای بزرگ تولید محصولات خواربار، با شرکتی در مورد عدم تواناییشون در کاهش هزینههای مربوط به یخچالهای فروشگاهها صحبت کرده و گفته بود: اگه شرکت شما بتونه یخچالهای ارزانتری درست کنه، قول میدم اون رو بخریم و در تمام فروشگاهها از یخچالهای شما استفاده کنیم. هم چنین یکی از اعضای هیئت رئیسهی اون شرکت صاحب تقریبا نصف فروشگاههای خواربارفروشی یکی از شهرهای بزرگ بود. بنابراین به محض تولید چنین محصولی در این شرکت، مشتریان آماده خرید وجود داشتن.”
ما این معاملات رو “از پیش تعیین شده” مینامیم، وقتی خریداری از قبل وجود داره تا بعد از رسیدن شرکت به نقطهی مشخصی اون رو بخره یا صنایع بزرگ از قبل برای خرید محصول اعلام آمادگی کردن. این معاملات کم پیدا نمیشن.
پول سرمایهگذارها همه چیزشونه و محدود هم هست. به نظر شما آیا سرمایهگذارها این جور معاملات رو ترجیح میدن، یا معاملهای که توش، شرکت مورد نظر هنوز نه میدونه مشتریهاش کیا هستن، نه راهبردی برای پیدا کردن اونها دارن و نه حتی میدونه مشتریها این محصول رو میخرن یا نه؟
پس برای اطمینان از جذب سرمایه، شرکت شما باید تمام این عناصر رو داشته باشه … یک محصول نمونه، مقداری فروش یا درآمد، و درآمد وسیعی در آیندهی نزدیک از طریق خرید محصول بعد از تولید انبوه اون توسط شرکتهای از قبل مشخص شده.
اگر تمام اینها رو ندارید، در مسیر جذب سرمایهگذارها باید آمادهی سختیهای زیادی باشید.