در کنار افرادی که خیلی برای راهاندازی استارتآپ انگیزه دارن و میخوان هرچه سریعتر کار رو شروع کنن، افراد زیادی هم هستن که همیشه فکر میکنن هنوز برای شروع آماده نیستن و باید بیشتر اطلاعات و مهارت کسب کنن. درسته که شروع کسبوکار اصلا شوخی بردار نیست اما، من افراد زیادی رو هم دیدم که برای شروع استارتآپ، نشانههای آمادگی شون از اون چیزی که خودشون فکر میکردن خیلی بیشتر بوده. در ادامه این مقاله 5 نشانه رو بیان میکنیم که نشون میده چقدر برای شروع کسبوکار آماده هستید:
1.درک این موضوع که “آمادگی کامل” هیچ وقت حاصل نمیشه!
بعضیها فکر میکنن از نشانههای آمادگی اینه که برای مواجهه با هرگونه مشکلی، باید کاملا آماده بود. یعنی همون نگاه کمالگرایی که قبلا دربارهش صحبت کردیم، نگاهی که توسط تمام کارآفرینان مجرب، مردود شده. درسته یک سری چیزهای پایهای وجود دارن که باید قبل از شروع، کاملا بهشون پرداخته باشید اما اونها مواردی هستن که معمولا واضح بوده و اصلا نمیتونستید بررسیشون نکنید! خیلی از کارآفرینان تازه وارد راهاندازی محصول رو مکرر به تأخیر میاندازن تا بلکه بیشتر بهینهسازی و اصلاحش کنن و نمیتونن کافی بودن اون چیزی که دارن رو ببینن.
البته منظورم این نیست که قبل از بکارگیری بهترین و بیشترین پتانسیل خودتون، محصول رو راهاندازی کنید، بلکه فقط بدونید از یک جایی به بعد، سودی که تنظیمات بیشتر شما در راستای بهبود محصول، براتون حاصل میکنه، خیلی کمتر از هزینهای هست که بابت از دست دادن زمان، فرصتهای مختلف و درآمدهایی که میتونستن براتون ایجاد کنن، متحمل میشید.
2.دانش و مهارت فروش
اراده و انگیزه مصمم و فراوان، چشماندازی دقیق و روشن از مقصد، حتی بهترین محصول با جذابترین ویژگیها و … ، هیچ کدوم، هیچ اهمیتی ندارن اگر … راه و روش فروش رو بلد نباشید!
برای موفقیت، مهمتر از هرچیز، بحث فروش هست. اما فروش، فقط تو صحبت با مشتریها خلاصه نمیشه. بلکه باید محصول رو به سرمایهگذارهای خودتون، کارمندها و حتی همسر و خانوادهتون بفروشید. در واقع به بعضی از اونها باید حتی چند بار محصول رو بفروشید. اما اینجا منظورم از فروش اونی نیست که شما فکر میکنید. فروش مؤثر یعنی بتونید اونقدر خوب ایده رو برای بقیه شرح و بسط بدید که قشنگ باورش کنن و به خوردشون بره!
3.داشتن برنامه اقتصادی برای در امان ماندن از قرض و بدهی
یکی از علتهایی که افراد نمیرن سراغ کارآفرینی و استارتآپ ، طبیعتا ریسک اقتصادی هست. با اینکه ریسک وجود داره اما مهم، نحوه برنامهریزی شما برای مواجهه با ریسک هست که مرز موفقیت و شکست شما رو ترسیم میکنه.
بعضی وقتها امکانش وجود داره که شما همزمان با کار روی استارتآپ ، شغل تمام وقت خودتون رو هم حفظ کنید. داشتن یک درآمد ثابت باعث آرامش خاطر میشه. اما اگر کسبوکارتون طوری هست که به صرف زمان زیادی نیاز داره و نمیتونید این میزان براش وقت بذارید، باید راجع به شغل تمام وقتتون دوباره فکر کنید. بعضیها میگن در این حالت اگر میخواید موفق بشید، باید یک ذخیره پولی برای تأمین مخارج زندگیتون برای حداقل 6 ماه و حداکثر 2 سال آینده داشته باشید. اما مقدار درستش در واقع هر مقداری هست که خیال شما رو راحت میکنه. شروع کسبوکار نیازمند تمام توان شماست. اگه قرار باشه برای مخارج زندگی خودتون هم نگران باشید هیچ وقت نمیتونید با تمام توان به کسبوکارتون بپردازید.
4.کنار گذاشتن تکبر و اعتماد به نفس کاذب
اگر همیشه به این فکر میکنید که “حق با شماست” و دائما میخواید به دیگران ثابت کنید خودتون از پس انجام کارها برمیاید، پیشنهاد میکنم درباره نشانههای آمادگی برای راهاندازی کسبوکار، کمی بیشتر تأمل کنید. خطا، اشتباه و مشکلات ناشناخته بخش جدا نشدنی شروع کار جدید هست و همیشه هم در ادامه کار خواهد بود. بنابراین اگر هرازگاهی از اون حالت همهچیدون خودتون فاصله گرفته و نقش دانش آموز رو بازی کنید، زندگی بهتری خواهید داشت.
کارآفرین بودن تجربهای هست که تکبر و خودبرتربینی انسان رو از بین میبره و نشون میده اون قدری که فکر میکرده، آدم بزرگی نبوده! درسته ممکنه تحقیرآمیز باشه اما تو همین زمانها هست که ما بیشترین تجربه رو برای رسیدن به موفقیت کسب میکنیم. در واقع شما باید خودتون رو برای انجام کارهایی که خوشتون نمیاد هم آماده کنید. مثلا اگر میخواید رستوران راه بندازید فقط به خاطر اینکه از غذا و آشپزی و خوشتون میاد، فراموش نکنید باید کسانی هم باشن که با مشتریها سروکله بزنن، دفاتر حساب رو نگهداری و حتی سرویسهای بهداشتی رو نظافت کنن. اگر غرورتون میگه این کارها دون شأن شماست، بدون این که متوجه بشید، درهای زیادی رو به روی خودتون میبندید.
5.نوشتن طرح کسبوکار
داشتن طرح کسبوکار در دنیای استارتآپ ، عادی و منطقی هست. مثل داشتن رژیم غذایی یا برنامههای تمرینی، اما همیشه این طور نیست که اون چیزی که منطقی به نظر میاد، در عمل هم پیاده بشه. کسانی رو دیدم که به قدری نگران نوشتن طرح کسبوکار هستن و این مسئله رو برای خودشون تبدیل به یک غول بزرگ کردن که اصلا قبل از اینکه به خودشون فرصت مبارزه باهاش رو بدن، تسلیم میشن! از طرف دیگه کسانی رو هم دیدم که آنچنان اعتماد به نفس و تکبر داشتن که میگفتن اصلا نیازی به طرح کسبوکار ندارن و بهتره اون زمان رو صرف کار روی خود کسبوکار بکنن.
زیبایی و خوبی طرح کسبوکار دو وجه داره: یک، مجبورتون میکنه تا کاری رو که میخواید انجام بدید و نحوه انجامش رو دقیقا مشخص کنید. در حالت عادی، بیشتر مردم فقط به مسائل و فعالیتها به صورت کلی فکر میکنن، اما وقتی میخوان روی کاغذ بنویسن، مجبور میشن به جزئیات بپردازن. دوم، طرح کسبوکار خوب، به مرور تبدیل به سندی زنده برای شرکت میشه که هر سال بروزرسانی میشه. با این سند نه تنها میتونید روند کار رو ارزیابی کنید، بلکه ازش به عنوان ابزاری برای برنامهریزیهای آینده استفاده کنید.
در پایان باید بگم بیشتر کسانی که خودشون دنبال نشانههای آمادگی تو خودشون میگردن، در حقیقت دنبال تأییدیه برای خودشون میگردن و فقط یک هُل کوچک نیاز دارن. اگر ویژگیهایی که در این مطلب ذکر شد رو در خودتون میبینید، تصور کنید این همون هلی هست که دنبالش میگردین … احتمالا به زودی متوجه خواهید شد که آمادهتر از اون چیزی هستید که فکر میکردید. موفق باشید.