راهاندازی کسبوکار نیاز به شجاعت و انگیزه داره که اکثر مردم فاقد اون هستن. در این مطلب عوامل و انواع ترسهایی که این شجاعت و انگیزه رو از غالب مردم گرفته بیان شده.
هر فعالیتی در جهان با انرژی و انگیزه شروع میشه. انرژی از تفکری میاد که از ذهن نشأت میگیره. هر چی انرژی بیشتر باشه، فعالیت هم قویتر میشه. افکار ما به تدریج به اعمال ما تبدیل میشن.
دلایل اکثر مردم برای راهاندازی کسبوکار، اشتباه بوده و در واقع این کار رو نمیکنن چون دوست دارن، بلکه چون چارهی دیگهای ندارن، یا بیکار هستن یا شغلشون رو از دست دادن.
دلایلی مثل:
داشتن یک منبع درآمد دیگه
آرزوی پولدار شدن
داشتن استعداد، علاقه یا انگیزهی زیاد در یک کار یا ساخت محصول
هیچکدام برای راهاندازی کسبوکار مناسب نیستن.
اگر:
دارید از چیزی فرار میکنید – مثلا شغلتون
یک پول قلمبه گیرتون اومده – و میتونید اون رو در بازار سهام سرمایه گذاری کنید
میبینید که همه دارن این کار رو انجام میدن
میخواید آقای خودتون باشید – و فراموش کردید که با راهاندازی کسبوکار کلی رئیس جدید به نام مشتری پیدا میکنید
میخواید وقت بیشتری با خانوادهتون بگذرونید – و فراموش کردید که هرچی زمان بیشتری با خانواده بگذرونید پول کمتری هم نصیبتون میشه
میخواید میلیاردر بشید – و نمیدونید که آیا آمادگی از دست دادن برنامههای تلویزیونی مورد علاقهتون، دوستهای صمیمی و خوشگذرونیها و حتی شاید همسرتون رو دارید یا نه
هرگز سمت شروع کسبوکار نرید.
بزرگترین دلیل نرفتن مردم سمت راهاندازی کسبوکار اینه که طبق مطالعات، 90% اونها با شکست مواجه میشن و اگه فکر میکنید مردم از این چیزها خبر ندارن، سخت در اشتباهید.
مردم از باختن پولی که به زحمت بدست آوردن میترسن
به همین خاطر، اگه کسی وارد یک کسبوکار شد و 5 سال بدون ورشکستگی دوام آورد لایق تحسین هست. اگه این 5 سال شد 10 سال، دیگه واقعا باید بهش تبریک گفت. برای همین، بیشتر افراد بعد از ورود به کسبوکار، بعد از یکی دو سال، دنبال یک شغل دیگه هم برای خودشون میگردن.
مردم از زندگی در سختی و از دست دادن آسایش میترسن.
حتی تصور بیپولی، عجز از دادن اجاره خونه یا حتی خرید غذا، زندگی با صدقات مردم یا حتی گدایی کردن، رعشه به تن مردم میندازه.
مردم از شکست میترسن
همهی ما از بچگی یاد گرفتیم که هیچ وقت شکست رو قبول نکنیم. این حس در ضمیر ناخودآگاه ما حک شده. حالا با این همه کسبوکاری که اطرافمون دارن شکست میخورن و در اخبار میشنویم، چطور میتونیم به موفقیت در این راه فکر کنیم؟
شاید باورتون نشه ولی مردم از موفقیت هم میترسن
رسانهها به شدت در نشون دادن زندگی با شکوه و مجلل افراد موفق، بزرگنمایی کرده و این زندگی رو به موفقیت در کسبوکار و کارآفرینی گره زدن.
تصاویر سلبریتیهایی که روی قایقهای بادبانی لوکس همراه با دوستاشون روی موجهای دریا دارن عشق و حال میکنن، یا جوونهای ثروتمندی که جلوی لامبورگینی در خانههای مجلل ژست گرفتن، هر روز در صفحات مختلف مجلات، مخصوصا جلوی چشمان افراد بلندپرواز خودنمایی میکنن.
اما بعضیها، یک زندگی آرام و بی سر و صدا رو که آخرش ختم میشه به بازنشستگی و استراحت کردن در یک جای خوش آب و هوا با حقوقی که ماهیانه به حسابشون ریخته میشه رو به معروفی بودن و اون زندگی پر زرق و برق ترجیح میدن.
خیلیها برای شروع، امروز و فردا میکنن
خیلی از مردم به خاطر عجز از غلبه بر امروز فردا کردنشون، نمیتونن کار رو شروع کنن. این جور همه کارهاشون رو به فردا حواله میدن و قاعدتا هیچ وقت این فرداها تموم نمیشه.
راهاندازی کسبوکار، شجاعت میخواد
مهمتر از همه، برای موفقیت در کسبوکار، فقط عزم و اراده، استقامت، پافشاری، شور و هیجان و البته تمرکز کافی نیست.
این اتفاق به چیزی بیشتر از فقط یک تصمیم برای پول درآوردن، ثروتمند شدن یا فقط انگیزهای برای ادامه دادن اون هم در حالی که ناامیدیها شما رو محاصره کردن، نیاز داره.
موفقیت در این راه، احتیاج به خواست و ارادهای آتشین برای خدمت به مردم و اهمیت دادن به اونها داره.
احتیاج به عزمی برای ارائهی خدمات بدون دریافت پولی از مردم و توانایی آیندهنگری علیرغم اینکه در حال حاضر پولی در کار نیست.
خلاصهتر بگم: موفقیت در کسبوکار نیاز به ایمان داره.
ببخشید که این راه رو اینقدر سخت ترسیم میکنم اما واقعیت همینه.
و در آخر مردم از یاد گرفتن میترسن
راز موفقیت در کسبوکار، در کتابهاست. همین و بس.
یادگیری، کلید موفقیت در کار هست. مردم از مطالعه کردن میترسن. ایجاد شور و انگیزه برای مطالعه، تلاش لازم داره و بیشتر از اون، ایجاد عادت و فرهنگ مطالعه، مخصوصا مطالعه در جهت تقویتِ خود، نیاز به تلاش داره.
به طور کلی مطالعه، مخصوصا داستان افراد موفق در کسبوکار، باعث تقویت اعتماد به نفس و باور کردن خود میشه و ایمان به اینکه اگر بقیه تونستن پس من هم میتونم.
البته بشر به تازگی به منافع مطالعه پی نبرده! بلکه از قدیم الایام تمام افراد موفق از مدیر و وکیل و دکتر گرفته تا تاجر و حسابدار و کارآفرین، هر کدوم برای خودشون کتابخونه داشتن.
هر چقدر بیشتر در زمینهی کسبوکار، کتاب بخونید، بیشتر از خطرات این راه و شکستها مطلع و هم چنین از نظر روانی برای پذیرش اتفاقات ناشناختهی پیش رو بدون هیچگونه ترس و استرس و با شجاعت آماده میشید. حالا اگر میخواید کتاب بخونید، خیلی راحت میتونید تو اینترنت اونها رو پیدا کنید.
میزان پولی که در میارید، رابطهی مستقیم با میزانی که خطر کردید داره.
به خاطر همینه که گاهی اوقات شاهد درآمدهای سرسام آور بعضی کارآفرینها هستیم چرا که شجاعت پذیرفتن ریسکهای بالایی رو داشته اند.
نزدیک به 90% مردم بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان یا دورهی کارشناسی، دیگه علاقهای به مطالعه و یادگیری ندارن. اگر هم داشته باشن احتمالا برای گرفتن ارتقا شغلی هست، نه برای افزایش دانش اقتصادی خودشون.
اکثر مردم برنامهای برای راهاندازی کسبوکار ندارن پس برای چی اصلا در این زمینه مطالعه کنن؟
ما در این مطلب دربارهی خطرات زیاد این راه و نرخ شکست اونها صحبت کردیم. منفی بافیهای دوستان و فامیل و همکاران رو هم بهش اضافه کنید تا با خیال راحت بشینید سر جاتون و حتی فکر شروع یک کسبوکار رو هم از ذهنتون خارج کنید.