در فیزیک هستهای، به حداقل میزان ماده شکافتپذیر لازم برای ایجاد یک واکنش زنجیرهی هستهای که خودش بتونه پایدار بمونه، جرم بحرانی گفته میشه. در سیستمهای پیچیده، بعضی وقتها یک آستانهای وجود داره که عبور ازش، باعث رهاسازی نیرویی زیاد و ایجاد تغییری میشه که خود-پایدار! باقی میمونه (اهمیت زمانسنجی). شاید بگید این چه ربطی به دنیای استارتآپ داره، در این مطلب قصد داریم برای استارتآپها هم یک آستانه تعریف کنیم که با عبور از اون، استارتآپ بتونه به صورت خود-پایدار، به مسیرش ادامه بده و روی غلتک بیوفته.
اگه زودتر از زمان مناسب وارد بازار (زمانسنجی) بشید، هرچقدر هم که تیم مؤسسان قوی باشن، باید به انتظار روز خوبی بشینید که هیچ وقت نمیاد … اگر هم دیر بجنبید، وارد میدان نبردی میشید که حالا حریفهای قدری توش حضور دارن. زمان مناسب برای ورود به بازار از مهمترین عواملی هست که مؤسسان اون رو دست کم میگیرن و فقط به جدید و عالی بودن ایده و محصول خودشون، یا تیم فنی یا مدیریتی قوی فکر میکنن.
نظریه جرم بحرانی استارتآپها
حالا بذارید نظریه جرم بحرانی استارتآپها رو بهتون معرفی کنم. یعنی اون نقطهای که یک محصول یا بازار دچار تحولات سریع میشه و یک شبه همه چی تغییر میکنه. نقطهی جرم بحرانی برای استارتآپ زمانی اتفاق میافته که سه پیش شرط زیر از آستانهی حداقلی خودشون عبور کنن:
- محرکه اقتصادی
- فناوری امکانساز
- پذیرش فرهنگی
به عنوان یک مؤسس، شما هیچ کنترلی روی این سه شرط ندارید چرا که همهی اونها عوامل خارجی هستند. در حقیقت مرگ و زندگی استارتاپ شما تا حد از کنترل شما خارجه حالا راه حل چیه؟ آیا باید بشینیم و موفقیتمون رو به شانس بسپاریم؟ قطعا جواب خیر هست ما می تونیم با فهمیدن اونها و درک قدرت ناشی از تلاقی و هم افزاییشون فرصتهای استارتآپی جدید رو بشناسیم، تخصیص منابع رو به درستی انجام داده و سرنوشت استارتآپ خودمون رو حدس بزنیم.
در قسمت دوم مقاله “شناخت دقیق پیش شرط های ورود به بازار” بیشتر همه به بررسی دقیقتر این سه عامل می پردازیم.😉