شاید مثل خیلی از مردم فکر کنید جوانهای نخبه ای که یک اختراع فوق العاده ثبت میکنن میتونن برن استارتآپ راه بندازن و کارشون هم میگیره. اما در واقعیت میبینیم که خیلی از این افراد در شغلهای معمولی مشغول هستن … مثل همه ساعت 8 صبح میرن سرکار و ساعت 4 بر میگردن. خب چرا نمیرن کارآفرین بشن؟
در جواب باید بگم کارآفرینی یک مقدار به دیوونگی نیاز داره … هوش و ذکاوت (به اون معنی رایجشون در بین مردم) به تنهایی برای این کار کافی نیست. توجه کردین که مواد نیمه رسانا وقتی بهشون مقداری ناخالصی اضافه میشه رساناییشون افزایش پیدا میکنه؟ کارآفرینی هم از جنبههایی شبیه به همین موضوع هست. اسم اون ناخالصی رو بذارید دیوونگی! به ندرت پیش میاد که کارآفرینها و مؤسسان خوب و موفق، خودشون جزء نخبهترین افراد در سازمان خودشون باشن. موفقیت و برجستگی اونها بیشتر مرهون تواناییشون در جمع کردن افراد نخبه دور همدیگه و کار کشیدن از اونها هست.
3 تا از عواملی که میشه برای نرفتن افراد نخبه سراغ کارآفرینی نام برد:
1. وجود عنصر ریسک. معمولا کسانی که اهل مطالعه و تحقیق هستن و سرشون دائم تو کتاب و درس هست، بیشتر از اینکه جنبههای مثبت و نتایج ناشی از موفقیت، اونها رو تحریک کنه، به عواقب منفی کار و احتمال شکست فکر میکنن. این مسئله باعث شده آدمهای ترسویی باشن. بعضی اوقات هم اینقدر پشت هم تحلیل و بررسی میکنن که دیگه توانایی تصمیمگیری قطعی رو از دست میدن، در نتیجه هیچ وقت نمی تونن ریسکهای جسورانه بکنن. تصمیمهای جسورانه در هر زمینهای، احتیاج به کمی جنون داره.
2. علم و عمل، دو مقولهی متفاوت. افراد باهوش شاید درباره چیزهای مختلف، دانش فوق العادهای داشته باشن، اما معنیش این نیست که مهارت لازم برای رسوندن دانش خودشون به مرحلهی عمل رو هم دارن. من شاید بتونم دربارهی فوتبال و استراتژیهای مختلف اون تا صبح حرف بزنم، اما اگر خودم رو بذارن تو زمین نمی تونم اجراشون کنم.
3. افراد باهوش معمولا در روابط اجتماعی دچار مشکل شده و از افسردگی رنج میبرن (شاید به خاطر این باشه که تو نظرشون افراد اطراف خودشون کند ذهن دیده میشن!). خیلی از اونها یا خودکشی میکنن (حتی صفحهای هم در ویکی پدیا به این موضوع اختصاص داره) یا در اثر فشار روانی ناشی از کمبود ارتباطات اجتماعی دچار مرگ زودهنگام میشن. مثلا نوابغی مثل Turing و Boltzmann خودکشی کردن. بعضیها هم مثل Tesla، Neumann، Beethoven و Mozart از فشار ناراحتی و افسردگی دچار مرگ زودرس شدن. Bobby Fischer هم به طور ناگهانی کلا ناپدید شد (تبخیر نشدها البته!).
کارآفرینهای بزرگ درسته یک سری اخلاقهای خاصی دارن اما زمان کار که میشه، میتونن تیم رو جمع و مدیریت کنن. Jobs، Gates و Bezos شاید در اثبات نظریات و قضایای پیچیده یا ساخت یک نرم افزار فوقالعاده نابغه نبودن اما نبوغ اونها در جمع کردن افراد نخبه کنار هم بود.
این مطلب برای کسایی که در حوزه ی کارآفرینی مطالعه دارن شاید بدیهی به نظر بیاد اما هنوز ذهن اکثریت مردم بر این باور هست که ایده و اختراع عالی مساوی هست با استارتآپ موفق!
برای شناخت بهتر کارآفرین ها پیشنهاد میکنم یه سری به مقاله های مربوط به کارآفرین مخصوصا مقاله کارآفرینی؛ مهارت فنی یا هنر، مسئله اینست! بزنید، قول میدم پشیمون نشید.😉