اکثر کسایی که به دنبال راهاندازی کسب وکار استارتآپی هستن، دانشجوهای جدیدالخروج! یا دانشجوهای در حال تحصیل هستن. معمولا اینجور افراد هنوز روزمرگی نشدن ولی مسئله اینه که آیا واقعا این سن برای شروع کسب و کار مناسبه(؟) واقعا یه جوونی که به تازگی وارد اجتماع شده و هنوز دستش تو جیب والدینشه، میتونه یک کسب وکار راه بندازه(؟)
تعیین دقیق سن و زمان مناسب برای شروع یک کسب وکار استارتآپی، کاری سخت و دشواره. در واقع هرکس بسته به شرایط میتونه در هر سنی شروع به کار آفرینی کنه ولی بذارید مقایسهای بین دنیای کارمندی که شغل ثابت داره و جوون بیست و چهار-پنج سالهای که به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده داشته باشیم:
وقتی به تازگی درستون تموم شده:
- مثل اکثر دانشجوها میدونی چطور باید با کمبودها مثل کمبود هزینه رفتوآمد کنار بیای. اگه نتونی با تاکسی بری سرکار با اتوبوس یا مترو میری، اگه پول کافی برای غذا نداشته باشی با نیمرو خودتو سیر میکنی.
- به خوبی با شب بیداری برای انجام پروژههای دانشگاه آشنا هستی و اگر لازم باشه، برای رسوندن پروژهای به زمان تحویلش چند شب بیدار موندن رو به جون میخری.
- به احتمال زیاد هنوز داری تو خونه پدر و مادرت زندگی میکنی و اگه توی کار مشکلی پیش بیاد خونهتو از دست نمیدی.
- مثل اکثر دانشجوها مسئولیت زیادی نداری. راحتتر بگیم: خودتی و خودت و مسئولیت اداره یک زندگی رو به دوش نمیکشی.
وقتی کار پیدا می کنی:
- احساس آرامش میکنی و از اینکه دیگه لازم نیست دنبال کار باشی خوشحالی
- چون مقداری پول ثابت هر ماه میاد تو حسابت احساس امنیت میکنی
- از اینکه کار پیدا کردی احساس موفقیت میکنی
- نیازهای روزمرهت به خوبی تأمین میشه
- به راحتی به مسافرت میری و نگرانیهای مالی نداری
- با دوستات بیرون میری و توی مهمونیهای مختلف شرکت میکنی
- به راحتی میتونی ماشین بخری و با ماشین خودت رفتوآمد کنی
- وامهای مختلفی برای خرید خونه و ماشین میگیری
- ازدواج کرده و تشکیل خانواده میدی
خب ظاهرا که همهچی تا الان خوب پیش رفته و کلی اتفاقات خوب برای شکا افتاده ولی این احساس امنیت و آرامش باعث میشه دیگه نخوای از این جو خارج بشی به دیگه نمی خوای ریسک کنی و آرامش خانوادت رو تحت تاثیر قرار بدی، پس به این روند ادامه میدی هر روز 7 صبح بیدار میشی و میری سر کار شب ساعت 6 میرسی خونه کمی با خانوادت وقت میگذرونی و میری می خوابی و روز بعد دوباره همین چرخه رو ادامه میدی خب تبریک میگم حالا با موفقیت دچار روزمرگی شدید.
شاید بگی میتونم از این روزمرگی خارج شم.
اگر واقعا تونستی… باید بگم خیلی خوبه و دمتگرم،
اما اکثر مردم نمی تونن این کارو بکنن و این یک واقعیته.
حقیقت اینه که دنیای کارآفرینی پر از روزهای پرکار، شببیداریها و سختیهای بزرگ و کوچکه. پس هر کس میخواد واردش بشه باید آمادهی فدا کردن خیلی چیزها در زندگیش باشه. به نظرم شاید خوب باشه اگه مقاله کارآفرینی ، رؤیاپردازی تا واقعیت رو بخونید تا بیشتر با گستره این سختی ها آشنا بشید.